🌳 تمییز🌳

۱_اسم

۲_دربرگیرنده معنای (من)

۳_برای رفع ابهام ماقبل خود

۴_نکره

طاب زيدٌ نفساً

عندي شبرٌ ارضاً

لي قفيزٌ بُرّاً

🌳 با قید(در بر گیرنده معنای من) از حال دوری جسته زیرا حال در برگیرنده معنای(فی)است.

🌳با قید(رفع ابهام) از لای نفی جنس دوری جسته که در بر گیرنده معنای (من) است.ولي از ماقبل خود رفع ابهام نمى كند.

لا رَجُلَ قائمٌ : در اصل

لارَجُلَ مِنْ قائمٍ

🌲اقسام تمييز

١_ذات

٢_نسبت

تمييز ذات بعد از اسم هاى زير

مى آيد:

١_مساحت

لهُ شبرٌ أرضاً

٢_ پیمانه

لهُ قفيزٌ بُرّاً

٣_وزن

لهُ مَنَوَانَ عسلاً

٤_عدد

عندي عشرونَ درهماً

🌲عامل تمييز ذات همان اسمى است كه تمييز آن را تفسير،كرده و از آن رفع ابهام مى كند.

🌳تمييز نسبت:تمييزي كه از متعلق عامل مانند فاعل يا مفعول رفع ابهام مي كند

إشْتَعَلَ الرَّأسُ شَيباً

برف پیری بر سر نشست

طاب زيدٌ نفساً

غرستُ الأرضَ شجراً

فجّرنا الارضَ عيوناً

 

🌳عامل نصب در تمييز نسبت همان فعل يا شبه فعل عاملى است كه قبل از آن آمده است.

 

🌲هرگاه اسم مقدار(پیمانه , وزن, مساحت ) یا شبه مقدار به تمییز اضافه شود در این صورت می توان تمییز را به صورت مجرور عنوان کرد.

غذا مُدَّ حنطةٍ

عندي مٌنَوا عسلٍ

 

🌳هرگاه اسم مبهم به غیرتمییز اضافه شود در این صورت نصب تمییز واجب است.

 مافي السماء قدرُ راحةٍ سحاباً

در آسمان به اندازه گودی کف دست ابری نیست.

إنّ الّذينَ كَفرُوا و هم كفّارٌ فَلَنْ يُقْبَلُ مِنْ أحَدِهم مِلءُ الارضِ ذَهباً

🌳تمييزي كه بعد از (افعل) تفضيل مى آيد و در معني فاعل است نصب آن واجب است.

أنتَ أعلى منزلاً و أكثرُ مالاً

مى توان عنوان نمود:

أنت علا منزلُك و كَثُرَ مالُك

🌳تمييز بعد از افعل تفضيل در معنى فاعل نباشد جر آن بعنوان مضاف اليه واجب است.

زيدٌ أفضلُ رجلٍ و هندٌ أفضلُ إمرأةٍ

🌳درصورتي كه افعل تفضيل به غيرتمييز اضافه شود نصب تمييز لازم است.

أنتَ أفضلُ الناسِ رجلاً

 

🌳تمییز بعد از هر لفظی که بیانگر تعجب باشد , عنوان می شود

خواه برای تعجب وضع شده باشد مانند(أَفعِلْ به ، ما أفعل) خواه به منضور تعجب وضع نشده باشد.

أَكْرِمْ بِأبي بكرٍ أباً

ابوبكر از حيث پدر چقر بزرگوار است.

ماأحسن زيداً رجلاً

للّهَ درُّك عالماً

از طرف خدا از نظر،دانش بهره فراواني براى توست.

حَسْبُك بَزَيدٍ رَجُلاً

زيد از نظر

صفات مردانگی تو را کفایت مب کند.

كَفَى بَهِ عالماً

از نظر عالم بودن او را كفايت مى كند.

ياجارتا ما أنتَ جارةً

ای همسایه من درشگفتم که چقدر از نظرهمسایه بودن بزرگواری.

 

🌳مجرور کردن تمییز در صورتی که بعد از عدد نیاید و در معنی فاعل نباشد جایز است.

عندي مَنَوانِ مَنْ عَسَلٍ

 

اما تمييز در عبارت هاى زير با من تبعيضيه مجرور نمي شود.

طَبْ نفساً تُفَدْ

عندي عشرون درهماً

 

🌳عامل تمييز همواره بر تمييز مقدم است و به ندرت پیشی جستن تمییز بر عامل متصرف دیده شده است.

مانند

نفساً طابَ زيدٌ

آمدن تمييز قبل از عامل غيرمتصرف ممنوع است.اگر فعل متصرف نیز بیانگر تعجب باشد تمییز نمی تواند بر آن پیشی بگیرد.

مانند

کفی بزیدٍ رجلاً

 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

 

ابراهیم باقری, [01.01.16 00:22]

🌳استثناء🌳

 

🌲مستثنى به (الاّ) بعد ازكلام تام و مثبت چه متصل باشد و چه منقطع منصوب است.

قام القومُ الاّ زيْداً

قام القومُ الاّ حماراً

 

🌲اگر مستثنی تام و بعد نفی یا شبه نفی(نهی , استفهام) بیاید دو وجه جایز است:

۱_اگر متصل باشد نصب آن بعنوان مستثنی و تبعیت آن از ماقبل جایز است این وجه دوم برگزیده تر است.

 

ماقامَ القومُ الاَ زيداً و الاّ زيدٌ

٢_ اگر منقطع باشد از نظر عموم نحویان نصب آن واجب اما قبیله بنی تمیم بدل آوردن آن را نیز جایز دانسته اند.

ماقام القوم الاّ حماراً

🌲بنابر،عقيده درست نحويان عامل نصب مستثنى فعل يا شبه فعل ماقبل با واسطه شدن (الاّ) است. اما مصنّف در كتابهاي ديگرش بجز این کتاب (الا) را عامل نصب دانساه است.

🌲اگر مستثنی بر مسثنی منه مقدم شود:

۱_اگر مثبت باشد نصب آن واجب است.

قام الاّ زيداً القومُ

۲_اگر منفی باشد نصب آن پسندیده تر است اما به صورت غیر منصوب هم ذكر شده است.

ما قام زيداً القومُ

ماقام زيدٌ القومُ

🌲مستثنى مفرّغ :هرگاه عامل پیش از الاّ برای عمل در واژه بعد از الا از وجود مستثنی منه خالی باشد مستثنی با اعرابی که عامل پیش لز الا اقتضا نی کند معرب می شود.

ماقام الاَ زيدٌ

ماضربتُ الاّ زيداً

مامررتُ الاّ بزيدٍ

🌲هرگاه(الاّ) به قصد تاكيد تكرار،شود در اسم پس از خود عمل نمی کند. و فايده اي جز تاكيد اسم قبل از خود ندارد.

مامَرَرْتُ بِأحدٍ الاّ بِأخيكَ

أخيك بدل از أحدٍ

لاتمرُرْ بِهم الاّ الفتى الاّ العلا

 

🌳نمونه عطف

 

قام القومُ الاّ زيداً و الاّ عمراً

عمراً معطوف به زيداً است.

🌳اگر الا تکرار شود و به قصد تاکید نباشد و مستثنی مفرّغ باشد عامل فقط در يكي از مستثني ها عمل مى كند بقيه مستثنى ها منصوبند.

ماقام الاّ زيدٌ الاّ عمراً الاً بكراً

 

🌳اگرمستثنی مفرغ نباشد مستثنی ها بر مستثنی منه مقدم باشند همه مستثنی ها منصوبند.

ماقام الاّ زيداً الاّ عمراً الاّبكراً القومُ

 

🌳اگر مستثنی ها مقدم نباشد و کلام مثبت باشد نصب مستثنی ها واجب است.

قام القوم الاّ زيداً الاّ عمراً الاّ بكراً

 

🌲درصورتي كه سخن منفي باشد عامل فقط در يكي از مستثنى ها عمل مي كند وبهتر آن است كه آن مستثنى براى واژه قبل از خود بدل باشد.

ماقام أحدٌ الا زيدٌ الاّ بكراً الاّ عمراً

🌳واژه های که مانند (الا) بر استثنا دلالت دارند:

۱-اسم:غیر، سَوى

٢_فعل: ليس ، لايكونُ

٣_,فعل و حرف

عدا، خلا ، حاشا

🌳مستثنى به (غير ، سِوى) به سبب اضافه شدنش به همين واژه ها مجرور است. و واژه (غیر) با همان اعراب مستثنی به (الا) مجرور می شود.

قامَ القومُ غيرَ زيدٍ

ماقام أحدٌ غيرَ زيدٍ ، غيرُ زيدٍ

 

🌳با واژه های (خلا ، عدا ، ليس ، لايكون) مستثنى منصوب مى شود.

 

 

🌳قام القومُ ليسَ زيداً

قام القومُ لايكونُ زيداً

واژه (زیداً) براي ليسَ ، لايكونُ خبر و منصوب است و اسم اين دو فعل ضمير واجب الاستتاري است كه به واژه (بعض) که از واژه (القوم) فهمیده می شود بر می گردد.

 

🌲فعل يَكون فقط با حرف (لا) براى استثنا بكار مي رود.

 

🌳جاءَ القومُ خلا زيداً

جاءَ القومُ عدا زيداً

واژه (زیدا) برای فعل های خلا و عدا مفعول به و منصوبند.

به تقدیر :خلا بعضُهم زيداً

 

🌳اسم بعد از خلا، عدا ميتواند مجرور شود ، مانند

قام القوم خلا زيد

 

🌳اگر (ما ) بر (خلا, عدا) وارد شود نصب اسم بعد از آنها واجب است.و به ندرت مجرور آن آورده شده است.

قام القوم ماخلا زیداً

اگر اسم پس از آنها مجرور گردد کلمه (ما) را زائد و عدا و خلا را حرف جر دانسته اند.

قام القومُ ماخلا زيدٍ

🌳كلمه (حاشا) اسم بعد از خود را گاهی جر و گاهی نصب می دهد ولی با (ما)بکار نمی رود.

جاء القومُ حاشا زيداً ، زيدٍ

در حالت جر حرف جر محسوب

مى شود.🌷🌷

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌴🌴ضمیر شأن یا قصه:🌴🌴

نکته اول :عبارت است از ضمیر غائب مفردي كه كنايه از شأن است💐

هو اللهُ رحيمٌ :امر از اين قرار است يا شأن اين چنین است كه خداوند رحيم است.🌻🌴

کوفیان آن را ضمیر مجهول نامیده اند💐💐

🍀🍀 نکته دوم: اگر مقصود شأن باشد ضمیر مفرد مذکر است و چنانچه مقصود قصه با شد ضمیر به صورت مفرد مؤنث عنوان می شود. 🍀🍀

🌲🌲نکته سوم:غرض ازعنوان ساختن ضمیر شأن تعظیم و با اهمیت بودت کاری است بنابرلین آوردن ضمیر شأن برای موردی که هیچ تعظیم و تفخیمی در آن وجود ندارد صحیح نیست لذا صحیح نیست گفته شود :

(هو الذبابُ يَطيرُ)

(هو الغراب طائرٌ) 🌲🌲

🍀🍀نكته چهارم :ضمیر شأن بر دو قسم (منفصل و متصل) است:

١_ حکم ضمیر منفصل آن است که مبتدا قرار گیرد :

هو الدینُ اساس التمدنِ

هو الامیر قادمٌ

هي الّدنيا تمكر بأهلها

٢_ اگر ضمیرشأن متصل و بارز باشد در این صورت به (إنّ) و اخوات آن و هم چنین به افعال قلوب اختصاص می یابد:

 

إنّها القناعة غِنی

ظننتُهُ الداءَ وبيلٌ🍀🍀

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌼نکته پنجم: ضمیر شأ بر خلاف اصل به مابعد خود باز می گردد:

قلْ هُو اللهُ احدٌ🌼

🌿🌿نکته ششم :ضمير شأن در پنج مورد با دیگر ضمایر تفاوت دارد:

۱_به مابعد باز می گردد زیرا جمله بعد از ضمیر شان مفسِّر خود ضمير است

٢-مفسر ضمسر شأن بايد جمله باشد

٣_اين ضمير هميشه به صورت مفرد آورده مي شود وتثنيه و جمع ندارد.

٤_اين ضمير تنها به صورت غايب آورده مي شود.

٥_ در ضمير شأن هيچ عاملی عمل نمی کند مگر ابتدائيت يا يكي از نواسخ مبتدا و خبر🌿🌿🌿🌿

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌲🌲بازگشت ضمیر💐💐

نکته اول:اصل در ضمیر آن است که به اسم مقدم باز گردد , مانند:

الشعراءُ يَتّبِعُهم الغاوُونَ🍃🍃

نكته دوم:گاهی ضمیر از نظر لفظی بر مرجع ضمیر مقدم است اما از نظر رتبه مؤخر است ,مانند:

فأوجسَ في نفسه خيفةً موسى

اسم موسى از نظر رتبه نقش فاعل دارد و فاعل بر جار ومجرور مقدم است🌻🌻

🌳نكته سوم:گاهی ضمیر لفظا به مرجع ضمیر بی نیاز است زیرا به طور حسی بر آن دلالت دارد:

قال هی راوَدتْنی عن نفسی و شهد شاهدٌ من أهلها

ضمير به زن عزيز برميگردد که به طور صریح نامی از او نبرده است

قالت إحْداهما ياأبتِ استئجِرْهُ

يكي از آن دو گفت پدرم او را استخدام کن 🌳

نکته سوم:

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳نکته چهارم: بر مرجع مشخص دلالت می کند اگر چه ذکری از او نکرده باشد:

وإنّا أنزلناه في ليلة القدر🌲

🌳🌲نکته پنجم:معنی مرجع ضمیر مقدم گردد نه اینکه لفظ آن بطور صریح:

إعدلوا هو أقرب للتقوی

در این عبارت ضمیر (هو)به العدل باز می گردد که قبل از آن بگونه صریح نامی از آن نبرده بلکه فعل إعدلوا بر آن دلالت دارد🌳🌳

🎄🎄نکته ششم:گاهی ضمیر از نظر لفظا و رتبه به مرجع متأخر باز مي گرد مثل ضمیر شأن:

قلْ هو الله احدٌ

ضمير مجرور به ربً در صورتي كه مرجع ضنير تمييز باشد:

ربّهُ رجلا أكرمتَ

در اين صورت ضمير پیوسته به صورت مفرد مذکر می آید 🌳🎄

🌳🌳🌳نکته هفتم:اگر چند اسم بر ضمیر مقدم شود ضمیر به نزدیکترین اسم به خود باز می گردد ,مانند:

جاء محمدٌ و خالدٌ فأكرمتُهُ

مرجع ضمير خالدٌ است

جايز است كه با وجود قرينه به اسم اول باز گردد

واذا رأوا تجارةً و لهواً انفضوا اليها

زماني كه تجارت يا سرگرمی را دیدند از پیرامون تو پراکنده شدند🌳🌳

🌳🌳نکته هشتم:

اگر در عبارتی مضاف و مضاف الیه باشد مرجع ضمیر مضاف می باشد

وإن تعدوا نعمت الله لا تُحصوها

در صورت وجود قرينه مضاف اليه ميتواند مرجع ضمير باشد

فأطّلِعَ إلى إلهِ موسى و إنّي لأظنُّه كذباً

مرجع ضمير موسى مي باشد🌳🌳

🌸🌸🌸🌼🌼🌼🌷🌷🌷🌻🌻🌻

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌲مرجع ضمیر اسم جمع 🌲

🌿١_اگر مرجع ضمیر جمع عاقل باشد ضمیر به صورت جمع می آید

الوالداتُ يُرضعن أولادهنّ

به ندرت ضمير به صورت مفرد آورده شده ، مانند:

الهنداتُ ذهبتْ

🌿٢_اگر اسم جمع غیر عاقل و بر کثرت دلالت کند ضمیر به صورت مفرد مؤنث می آید، مانند:

الأشجارُ سقطت (در صورتي كه اشجار بر کثرت دلالت کند)

الجذوعُ إنكسرت و كسرتها

🌿۳_,اگر اسم جمع غیر عاقل بر قلة دلالت كند ضمير به صورت جمع مى آيد ، مانند:

 الأجذاعُ إنكسرن و كسرتهنّ

الأشجارُ سقطن (در صورتي كه اشجار بر قلةدلالت كند)🎄🎄🎄

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳در موارد زیر عربها جمع را برای قله و مفرد را برای کثرت بکار می برند.

🌴۱_تمیيز عدد ، مانند:

خمسة رجالٍ

عشرون رجلاً

مأئةُ رجلٍ و الفُ إمرأةٍ

🌴٢_ضمير براى جمع قله به صورت جمع و براى جمع كسرت به صورت مفرد ، مانند

 الجذوع انكسرت و إنكسرن

🌴٣_صفت جمع غير عاقل كه صفت مفرد براي جمع كثرت وصفت جمع براي جمع قلت بكار مي رود ،مانند

أيام معدودات(دلالت بر قلة)

أيام معدودة(دلالت بر كثرت)

🌴٤_ اسم اشاره هؤلاء و اولئك براي جمع غير عاقل قلة و هذه و تلك براي جمع غير عاقل كثرت🍀

🌹🌹🌹🌿🌿🌿🌹🌹🌹

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌲🌲نون وقاية🌲🌲

🌳ميان فعل (متصرف يا غير متصرف ) و ياء متكلم،مانند:

أكرمني

ذهب الطلابُ ماعداني

ماأفقرني إلى عفو الله

🌳ميان اسم الفعل و ياء متكلم ، مانند:

دراكني (به معني أدركني)

تراكني(به معني أُتركْنِي)

عليكنِي(به معني الزمنِي)

🌳ميان حروف مشبه و ياء متكلم، مانند:

إنّنِي ، لكنّني

(نون وقايه مي تواند با إنّ ، أنّ ، لكنّ ، كأنّ حذف شود)

ميان حروف حر (عنْ و مِنْْ) و ياء متكلم يا ميان لدن و ياء متكلم ، مانند:

قَدْ بَلَغتَ من لّدنّي عُذراً🌳🌳🌳

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳مهمترين وظايف نون وقايه🌳

🌲رفع اشتباه ميان فعل ام مخاطب و مخاطبة

أَكْرَمْنِي ، أَكْرِمِي

🌲🌲رفع اشتباه ميان فعل امر مخاطبة و فعل ماضي

تَحَمَّلَي ، تَحَمّلِي

🌲🌲🌲رفع اشتباه ميان اسم و فعل ، مانند:

حجري ، حجرني

🌲🌲🌲🌲رفع اشتباه ميان اسم الفعل با اسم هاي ديگر، مانند:

سماعِنِي ، سماعِي

🌲🌲🌲🌲🌲نون وقايه همراه حروف مشبه براي تاكيد بيشتر مي آيد ، مانند: إنّني ، لكنّني

🌲🌲🌲🌲🌲🌲رفع اشتباه ميان حرف جر و فعل ، مانند:

خلاي ، خلاني

عداي ، عداني

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳معنی اسم عَلَم🌳🌳

🌲كوه : ولهُ الجوارُ المنشآتُ في البحر كالأعلام

خداوند كشتي هاي ساخته و پرداخته همچون کوهها در دریا دارد.

🌲🌲پرچم

🌲🌲🌲علامت و نشانه (معنی اصطلاحی عَلَم در صرف و نحو عربي از،همين معنا گرفته شده است).

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳اقسام اسم علم🌳🌳

🌹منقول و مرتجل

🌹🌹مفرد و مرکب

🌹🌹🌹اسم، كنيه ، لقب

🌹🌹🌹🌹علم شخص و علم جنس

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳علم منقول و مرتجل🌳🌳

🎄علم مرتجل : پیش از علم شدنش برای غیر علم بکار نرفته باشد.

مثل سعاد ماده آن (سعد )در لغت وجود دارد اما کلمه (سعاد)برای غیر علم بکار نرفته است و مانند

 

 ،حمدان ، أُدَد.......

🎄🎄منقول: پیش لز علم شدنش برای غیر علم بکار رفته باشد،

 منقول از اسم جنس:

صخر و بحر ، اسد

منقول از اسم مشتق:

عامر ، سليم ، عباس

منقول از مصدر:فضل ، إقبال

🌿🌿🌿🌴🌴🌴🌿🌿🌿🌴🌴🌴

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳علم :اسم،كنيه ، لقب🌳🌳

🍁اسم:مقصود از اسم در اينجا واژه ای است که نه کنیه باشد و نه لقب ،مانند: خالد، عمر، عبدالله

🍁🍁كنيه:واژه مرکبی است که با أب ، أم ، أخ ، اخت آغاز شده باشد

أبي عبدالله ، أم مازن

هدف از كنيه در نزد عرب تعظيم است وبا لقب كه براي مدح و ذم است فرق دارد.

🍁🍁🍁لقب:واژه ای که برای مدح یا ذم بکار می رود ،مانند:

زين العابدين براي مدح

أنف الناقة براى ذم

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🍁🍁🍁🍁چند نکته🍁🍁🍁🍁

❤️۱_اگر لقب با اسم همراه شود اسم بر لقب مقدم می شود

خالد قَفة (خالد كوتاه قد و ناتوان)

زيدٌ أنفُ الناقة

❤️❤️٢_اگر لقب از اسم مشهورتر باشد جایز است بر اسم مقدم شود المسیحُ عيسى بنُ مريم

زيرا مسيح جز بر عيسى بن مريم وارد نمي شود و به همين خاطر القاب خلفاء بر اسمشان مقدم مي شود

❤️❤️❤️٣_اگر اسم و لقب هردو مفرد باشند یا اولی مفرد باشد و مانعی برای اضافه شدن وجود نداشته باشد علمای بصره اضافه شدن اسم به لقب را واجب دانسته اند اما علمای کوفه اضافه شدن ،تابع آوردن ، وقطع به رفع (به تقدير هو) ونصب(به تقدير أعْنِي) جايز دانسته اند

هذا خالد منشارٍ __بالاضافة

هذا خالدٌ منشارٌ __بالاتباع

هذا خالدٌ منشاراً __بالقطع

 

❤️❤️❤️❤️٤_اگر هیچکدام مفرد نباشند یااولی غیر مفرد باشد یامفرد ولی نتواند اضافه گردد چند وجه در آن جایز است:

۱_تابع به عنوان بدل یا عطف بیان

أقبل عبدالله فخرُ الدينِ

۲_قطع به رفع به تقدیر (هو)

مررتُ بعبدللهِ فخزُ الدين

٣_ قطع به نصب به تقدي (أعني)

مررتُ بعبدِالله فخرَ الدينَ🌳🌳

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳اسم علم شخص وجنس🌳🌳

🌷اسم علم شخص: براي فردي از افراد جنس خود وضع شده است، مانند :أحمد ، فاطمة، بغداد، النيل

🌷🌷اسم علم جنس: بر همه افراد جنس خود دلالت دارد ، مانند:

أسامة (علم جنسي براي شير)

أبوالحصين و ثعالبة (علم جنس براي روباه)

🌷🌷🌷احكام علم شخص

١_ معنوي:با آن فرد معيني اراده مي شود

٢_ لفظي،بنابر اين حكم :

🌲الف_آودن حال پس از علم شخس بلامانع است

جاء زيد ضاحكا

🌲🌲ب_اگر یکی از اسباب غیر منصرف علاوه بر علمیت در علم شخص وجود داشته باشد غیر منصرف است

هذا أحمدُ

🌲🌲🌲ج_(ال)بر سر آن نمي آيد

بنابر اين جاء العمرو صحيح نيست

🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳حكم علم جنس🌳🌳

از نظر لفظي مانند علم شخص است ، مانند :هذا أسامهُ مقبلاً

اين أسامه است كه پیش می آید

 ۱_ (ال)نمی گیرد

۲_بعد از آن حال می آید

۳_ غیر منصرف است.

🔑نکته:میان علم جنس (أسامة) و اسم جنس (أسد) تفاوت وجود دارد

أسامة معرفه مي باشد نه نكره پس به معنی (الأسد) است نه (اسد)

عبارت أسامة أجرأُ من ثعالة به معني الاسد أجرأ من الثعلب است

نه اينكه أسد أجرأ من أسد به صورت نكره باشد بنابراين أسامة مانند معرفه به (ال) جنسية است.

🔑نكته دوم :اسم جنس از نظر معنوى مانند اسم نكره است.

 

 🌹🌹🌹🌹🌹🌹

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳کسب صفت از اسم علم🌳

گاهی اسم علم به صفتی از صفتها مشهور می گردد به هدف بدست آوردن صفت ذکر می گردد ،مانند:

حاتم بالجود ، فرعون بالتجبر، قارون بالغنى ، عنترة بالشجاعة

پس گفته می شود :

( هو حاتم هذا العصر)

يعني بخشنده اين زمان است

هو فرعون الأمة

يعنى ظالم متجبر🌲🌲

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳نکره آوردن اسم علم🌳🌳

🌷گاهی اسم علم بخاطر اشتراک بیشتر از یک نفر در اسم خود نکره می گردد و مانند دیگر اسم های نکره (ال) میگیرد و مضاف واقع می شود ، از جمله:

🌲زماني كه اسم علم مثنى يا جمع باشد نكره مى گردد بنابراین (ال) بر آن وارد می شود :

🍂أقبل المحمدانِ ،🍂

🍂أقبل المحمدون🍂

اگر گفته شود أقبل محمدان نکره می باشد یعنی

جاء رجلان (دو مرد آمدند که اسم هر کدام از آن دو محمد است)

🌲🌲 اسم مبنی یا غیر منصرف تنوین داشته باشد ،مانند:

🍂أقَبلَتْ حذامُ و حذامٌ أخرى🍂

حزام منوّنة نكره مى باشد بخلاف اسم غير منونه

بنابراين تنوين در اسم مبي و غيرمنصرف دليل بر نكره بودن آن است.

🌲🌲🌲اضافة:گاهی در اسمی بیشتر یک شخص مشترک است پس نکره می باشد و فقط با اضافه مشخص می گردد

🍂رأیتُ خالدكم و هذا خالدنا🍂

بنابراين اسم علم خاص (ال)نمي گیرد و مضاف واقع نمی شود تااینکه آن را بی نیاز از معرفه علمیت ومعرفه به اضافه محسوب کنیم مگر اسم علم بیشتر از یک شخص در اسم خود شریک باشد در این صورت از معرفه به علمیت خارج می شود ومانند دیگر اسمها همچون (رجل، فرس) مضاف واقع مي شود و (ال) مي گیرد.

🌲🌲🌲🌲معرفه به (ال) گردد،اسم مفرد گاهی (ال)می گیرد ،مانند:

هذا الزيدُ أشرف من ذلك الزيدِ

🌲🌲🌲🌲🌲وقوع اسم علم بعداز آنچه مختص به نکرات است.

🌷مانند النافية للجنس

لا عمرَ أفضل من عمربن الخطاب

🌷من استغراقيه

ما مِن خالد كخالدبن الوليد

🌷ربّ

ربّ زيدٍ أحسن من زيدٍ

 🌳🌳🌳🌳🌳🌳

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳ال لمحیّة🌳🌳

🍓مقصود از (ال) لمحيّه آن است كه بر سر اسم هاي علم منقولي كه صلاحيت پذیرفتن (ال) را دارند ،در مى آيد ، مانند: (حسن) كه الحسن گفته می شود تا بر معنای اصلی آن صفت یا واژه هم معنای آن صفت که عَلَم از آن منقول است، دلالت نمايد.

🍓🍎الفضل، الحارث ، العباس ، النُّعمان (نُعمان يكي از نام هاي خون است كه براي،شخص سرخ روي علم شده است)

 

🍓🍓🍓نكته:اگر اصل معنایی که عَلَم از آن منقول است در علم ملاحظه گردد اسم علم با (ال) آورده می شود در غیر این صورت با (ال) همراه نمی گردد.

🍓🍓🍓🍓أقبل حسنٌ :

به معناي اسم علم اشاره ندارد.

أقبل الحسنُ :

به معناي آن نيكو بودن اشاره دارد.

 🍒🍒🍒🍒🍒

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳العلم بالغلبة🌳🌳

🌲یکی از گونه های (ال) آن است که برای غلبه ، بر سر اسم در مى آيد مانند: المدينة ، الكتاب ،الاعشى ، العقَبَة ، الصَّعِق ، النّجم ، العيّوق(نام ستاره)

🌲🌲اين(ال) هرگاه اسم منادی یا مضاف واقع شود حذف می گردد

یا صعِقُ

هذه مدينةُ رسول اللهِ

 🌲🌲🌲

الكتاب :براي كتاب سيبويه علم به غلبه گردیده است.

المدینة: براي شهر پیامبر

این دو واژه بر هر کتاب و شهری صدق پیدا می کنند اما برای کتاب سیبویه و شهر پیامبر علم به غلبه گردیده اند .

الصّعق: برهر انسان صاعصه زده اي اطلاق مي شود اما به خوَيلد بن نفيل اختصاص يافته است

العيوق:بر هر چیزی که میان دو چیز دیگر مانع شود اطلاق می گردد اما برای ستاره ای بزرگ نزدیک ثریا اختصاص یافته است.

الأعشی: بر هر انسانی که در شب خوب نمی بیند اما برای اعشی همدان علم شده است.

 

🌲🌲🌲🌲علم به غلبه گاهی مضاف می باشد ، مانند:

إبنُ عمر ، إبن عباس ، إبنُ مسعود

كه اين سه نام از ميان همه فرزندان اين سه پدر فقط برای العبادلة (عبدالله هاي آنان) علم به غلبه شده است.

ابن الناظم :براي محمد بن محمد بن مالك علم شده است نه ديگر فرزندان

 🍁🍁🌴🌴🍁🍁🌴🌴

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳علم کنایه🌳🌳

🌲فلانٌ : براي مذكر

🌲🌲فلانة:براي مؤنث

🍂ليتني لَم أتّخذْ فلاناً خليلاً🍂

🌲🌲🌲أبو فلان :

مثلا كنيه از ابو محمد

🌲🌲🌲🌲أم فلان

مثلا كنايه از أم سليم

🌹🌹🌹🌹بر اسم كنايه (ال) وارد نمي شود مگر بر بهایم دلالت کنند

پس برای بهایم الفلان , الفلانه گفته می شود.

 

🌲🌲🌲🌲🌲هن ، هنة :كنايه از اسم جنس هستند

هن كنايه از رجلٌ

هنة كنايه از أمرأة

 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳وصف به ابن و ابنة🌳🌳

🎄 زماني كه اسم علم به (ابن) مضاف به اسم علم ديگر وصف گردد خواه اسم دوم ، اسم يا لقب يا كنيه باشد تنوين اسم اول و همزه (ابن) حذف ميگردد ،

أقبل محمدُ بنُ سعيدٍ

أقبل محمدُ بنُ أبي حفصة

أقبل محمدُ بن نور الدين

🎄🎄اگر اسم به (ابن)غیر مضاف به اسم علم اضافه شود تنوین و همزه (ابن) حذف نمی گردد.

أقبل محمدٌ ابن أخيك

🎄🎄🎄اگر کلمه (ابن)بلافاصله بعد از اسم علم نیاید تنوین و همزه حذف نمی گردد

أقبلَ محمدٌ العالمُ ابن سعيدٍ

🌲🎄🎄🎄كلام (محمدُ بن سعيدٍ) مانند يك كلمه است.

(محمدٌ ابنُ سعيدٍ) يك جمله است

حسبتُ محمدَ بنَ سعيدٍ :جمله ناقص است

حسبتُ محمدَ بنَ سعيدٍ مسافراً:

جمله كامل است.

حسبتُ محمداً ابنَ سعيدً

جمله كامل است .

🎄🎄🎄🎄🎄حكم ابنة مانند ابن است.

أقبلتْ هندُ ابنةُ عٍتبة با حذف تنوين

أقبلت هندٌ بنت عتبة

 🌹🌹🌷🌷🌹🌹🌷🌷🌹🌹

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳🌳اسم اشاره🌳🌳🌳

🌱هرگاه بخواهیم شخصی یا کسی را با اشاره حسی نشان دهیم از اسم اشاره استفاده می کنیم و شخص یا شی مورد اشاره را مشارٌ اليه می نامند.مانند:

(هذا الفتی أکبرُ من هذا)

🌱🌱اسم اشاره براى چیزی که حسی و قابل مشاهده نیست نیز به صورت مجازی استعمال می شود ،مانند

أعجبني هذا الرأي

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌴🌴🌴اغراض اسم اشاره🌴🌴🌴

🌴مشخص كردن شیء مورد اشاره با اشاره حسی به آن

(أرید هذا ، بكم هذا؟ )

🌴🌴اشاره به شيء غير حسي و نامرئي در جايگاه اشیاء حسی و قابل مشاهده

(إنّما ذلكم الشّيطان يُخَوِّف أولياءَهُ)

شیطن غیر قابل مشاهده است اما بقصد جلب و احضار صفات او برای انسان به آن اشاره شده است.

🌴🌴🌴بیان حال و موقعیت مشار الیه از حیث دوری و نزدیکی

(هذا الّذي رزقنا من قبلُ)قريب

(ولا تقربا هذه الشّجرةَ)قريب

(ألم أنْهَكُم عن تلكما الشّجرة)بعيد

🌴🌴🌴🌴تعظيم و بزرگداشت مشارٌ اليه با لفظ قريب و بعيد

قريب ازحيث استحضار و جلب عظمت مشار الیه در مقابل دلهاوچشمها

(إنّ هذا القرآن يهدي للتي هي أقوم)

بعيد براي اشاره به عظمت و نشان دادن جايگاه و منزلت رفیع او

ذلک الکتاب لا ریب فیه

🌴🌴🌴🌴🌴تحقیر :

قریب ، استحضار و جلب ضعف مشار اليه

هل يُصلح هذا الشيء؟

بعيد، پایین بودن موقعیت مشار الیه

فذلک الّذي يدُعُّ اليتيم

🌴🌴🌴🌴🌴🌴اشاره به كودن بودن مخاطب كه جز به حس چیزی را تشخیص نمی دهد

هذا هو أنظرهُ بعينكَ

🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳هکذا🌳🌳

🍇این تعبیر مرکب از:

🌶(ها)تنبیه

🌶🌶(ک)تشبیه

🌶🌶🌶(ذا)اسم اشاره

🍊به معنی : مثل این

🍅فرق (هکذا)و (کهذا)

۱_بعد از هکذا مشارٌ اليه نمي آيد.

اما بعد از كهذا مشارٌ اليه مي آيد.

هذا الطيرُ كهذا الطيرِ

هذا الأمرُ كهذا الأمرِ

٢_ اختلاف در معني

إنّ هذا الطيرَ كهذا الطير

تشبيه طير به طير

 

إنّ هذا الطير هكذا

اين پرنده به این شکل ، به اين حال به اين هيئت است.

گفته میشود

 هکذا یفعل الابطال

هکذا یفعل الرجال

 این تعبیر تشبیه را می رساند ومشار الیه بعد از آن ذکر نمی شود.

 

 🍎🍎🍎کذلک🍎🍎🍎

🍎این ترکیب بیاگر تشبیه است به معنی (مثل ذلک)

🍎🍎بعد ازآن مشارٌ اليه مي آيد

هذا الرجل كذلك الرجل

هذ المرأة كتلك المرأة

🍎🍎🍎گاهی مشارٌ الیه حذف می شود،مانند:

بل وحدنا ءَباءنا كذلك يَفعلونَ

🍎🍎🍎🍎گاهی به معنی (ایضاً) مي باشد

أنت ضَربتَ زيداًو سرقتَ مالهُ كذلك

 🍏🍏🍏🍏🍏🍏

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳 أغراض (ال)تعریف🌳🌳

🌲مشخص کردن فردی از افراد یک جنس,مانند:

أقبل الرجلُ ، إشتريتُ الكتابَ

🌲🌲بيان جنس ، مانند

الفهدُ أسرع من الذئبِ

🌲🌲🌲استغراق كل افراد جنس

خُلق الانسان ضعيفاً

🌹علامت تشخيص اين (ال) در اين است كه مي توان واژه (کل) را به جای آن گذاشت.

🌲🌲🌲🌲اشاره به یکی از آنچه حقیقت آن در ذهن شناخته شده و متصور است بدون قصد مشخص کردن آن

اذهب الی السوق و اشترناکذا و کذا

 

أخاف أن يأكلهُ الذئبُ

منظورش از گرگی نیست که با چشم دیده بلکه یکی از افراد جنس که در ذهن برایش متصور است.

🌲🌲🌲🌲🌲دلالت بر کمال

هذا الرجل ، هذا البطلُ

هذا الفتى كل الفتى

🌲🌲🌲🌲🌲🌲قصر حقيقي يا مجازي

حقيقي مانند:

ذلك الفوز العظيمُ

المؤمنون هم الأعلون في الآخرة

مجازي مانند:

الشاعر هو البحتري

حاتم هو الجوادُ

قصر شعر بر بختري كه جز او شاعر نيست و قصر بخشش به حاتم كه جز او بخشنده نيست.

🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲مشخص كردن آنچه بری مخاطب واضح نیست

مانند:هذا هو الماس

براي كسي كه آن را شنيده ولي نديده با آوردن شي جلو چشمانش

 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳اقسام ال تعریف🌳🌳

🍁العهدیه :شامل سه قسم است

🌲ذکری :مدخول و مصحوب آن برای مخاطب به صورت ذکری است به این معنی که نخست اسمی از آن برده می شود و در مرحله دوم با (ال) همراه است،مانند:

زارنا رجلٌ فأكرمنا الرجل

🌲🌲عهد ذهني:مدخول و مصحوب آن در خارج معين و مشخص باشد و مخاطب نسبت به آن آگاه باشد و این (ال) ذهنی یا علمی و خارجی نیز خوانده می شود.

بعت البستان و اشتریتُ الدّار

لقد رضي الله عن المؤمنين إذ يُبايِعُونك تحت الشجرةِ

🌲🌲🌲عهد حضوري:مصحوب و مدخول (ال) نزد متكلم و مخاطب بجهت حضور آن معهود و معلوم باشد

فاز هذا الغلامُ

اليومَ نسافر

اليوم أكملتُ لكم دينَكم

🌹🌷(الجنسية) شامل سه قسم است:

🌲استغراق افراد:به منظور استغراق تمام افراد جنس آورده مي شود ، از اينرو مي توان لفظ كل را بنحو حقيقي جايگزین آن ساخت:

خُلِقَ الإنسانُ ضعيفاً

كلّ إنسانٍ....

 

خُلق الإنسان من الطينِ

 

🌲🌲استغراق صفات افراد:اين گونه کلام برای مبالغه در وصف یا ذم آورده می شود:

هو الرّجلُ علماً

منظور گوینده این است که او از نظر دانش ، كامل در رجوليت است.

هو الشّجاع

هو اللئيمُ

🌲🌲🌲بيان ماهيت :به منظور تعريف ماهيت و حقيقت آورده مي شود و در اين قسم لفظ (کلّ) چه به صورت حقیقی و چه به صورت مجازی جایگزین (ال) نمي شود

الحصان أسرع من الثور

خلق الله الانسان من الطين

ال در الطين براي بيان ماهيت است

 🌿🌿🌿🌿🌿🌿

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳🌳 كلّ 🌳🌳🌳

🌲اين كلمه اسم است و براي استغراق و شمول و عموم وضع شده است.

🌲🌲اقسام استغراق

١_ افرادي

٢_ اجزائي

هرگاه لفظ کل بر اسم نکره یا اسم جمع معرفه وارد شود بیانگر استغراق افرادی است.

 

( كلُّ نفسٍ ذائقة الموتِ)

هر نفسي طعم مرگ را خواهد چشید.

 

کلّهم آتيه يوم القيامةِ فرداً

همه آنها در روز قيامت تك و تنها در محضر او حاضر شوند.

🌷هرگاه بر اسم مفرد معرفه وارد شود بیانگر استغراق اجزائي است. يعني تمام اجزاء آن مفرد معرفه مشمول حكم موجود دركلام مي شود.

كلّ زيدٍ حسنٌ

تمام اعضاء وجود زيد نيكوست.

أكلتُ كلّ رغيفٍ لزيدٍ :

تمام نانهاي زيد را خوردم.

استغراق افرادي زيرا به مفرد نكره اضافه شده است.

أكلتُ كلّ رغيفَ زيدٍ:

تمام اجزاي نان زيد را خوردم.

استغراق اجزائي زيرا به مفرد معرفه اضافه شده است.

 🍎🍎🍎🍎🍎🍎

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳لفظ كلّ به اعتبار ماقبل🌳

🌲صفت:صفت براي اسم معرفه يا نكره كه بركمال موصوف دارد در اين حالت لفظ كلّ به لفظي كه از نظر لفظ و معنى مانند ماقبل است اضافه شود.

أطعَمَنا شاةً كلَّ شاةٍ

مارا به گوسفندی اطعام نمود (که در کمال) کل گوسفند بود.

هو العالم کلُ العالم

او دانشمندي به تمام معنا دانشمندي است.

🌲🌲تاكيد براي اسم معرفه يا اسم نكره محدوده قبل از خود ، در اين قورت به ضميري اضافه مي گردد که از نظر جنس و عدد با مؤَكَّد مطابقت مي كند

فسجدَ الملائكةُ كلّهُم

أقَمْنا حولاً كاملاً كُلَّه

يك سال كامل اقامت گزیدیم

🌲🌲🌲تابع برای ماقبل نباشد بلکه بعد از نحوی می آید.

كلّ نفسٍ ذائقة الموتِ

كلاً ضربنا لهُ الامثالَ

كل مفعول به براي فعل محذوف

 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳لفظ کلّ به اعتبار مابعد🌳

🌲به اسم ظاهر اضافه شود جميع عوامل لفظي در آن عمل مي كند.

أكرمتُ كلَّ بني تميمٍ

بنابر مفعوليت منصوب است

🌲🌲به ضمير محذوف اضافه شود در اين صورت نيز،جميع عوامل معنوي در آن عمل مي كند

كُلاّ هدينا

مفعول به مقدم هدينا

🌲🌲🌲به ضمير مذكور اضافه شود در اين صورت جز عامل معنوي ابتدائيت در آن عمل نمي كند

إنَّ الامرَ كلَّه للهِ

 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳لفظ(كلّ) از نظر جنس و عدد🌳

🌲لفظ(کلّ) از حيث لفظ مفرد مذكر استبه همين جهت مي،توان ضمير مفرد مذكر براي آن آورد.

🌲🌲ازحيث معنى در صورت مضاف به اسم نكره به اعتبار مضاف اليه آن است يعني مضاف اليه (كلّ) از لحاظ جنس و عدد هرچه باشد معنی (کلّ) نيز همان مي باشد.

🌷مفرد مذكر:

كلّ شيءٍ فَعَلُوه في الزُّبُرِ

وكلَّ أنسانٍ ألزمناه طائرَه في عنقه

اعمال هر كسي را به گردنش آویخته ایم.

🌷🌷مفرد مؤنث:

كلّ نَفسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينةٌ

🌷🌷🌷مثنى:

كلُّ رفِيْقَيْ كلِّ رَحْلٍ _و إن هما تعاطى القنا قوماهما _أخوان

🌷🌷🌷🌷جمع مذكر:

كلّ حزبٍ بما لديهم فَرحونَ

هر قومي بدانچه دارند راضی هستند.

🌷🌷🌷🌷🌷جمع مؤنث:

 

وكلّ مُصيبات الزمانِ وجَدْتُها

 

سوى فُرقَة الاحبابِ هيِّنةُ الخطب

 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳نكته 🌳🌳

درصورت اضافه شدن (كلّ) به اسم مفرد نكره دو وجه وجود دارد:

اگر نسبت دادن حکم به هر فرد قصد و اراده شود در این صورت لازم است که ضمیر راجع به کلّ مفرد عنوان شود

 

❤️مفرد مانند: كلّ رجلٍ عالمٌ

 كلّ عينٍ تركتْ

 كلّ رجلٍ يُشبعهُ رغيفٌ

جادَ عليَّ كلّ محسنٍ فأغناني

 

اگر مقصود گوینده صدور حکم به مجموع باشد لازم است ضمیر راجع به (کلّ)دبه صورت جمع عنوان شود.

❤️جمع مانند:

 كلّ رجلٍ قائمون

 كلّ عينٍ تركنَ

جادَ عليَّ كلُّ محسنٍ فأغنوني

 

 

جادَت عليه  كلّ عينٍ ثَرّةٍ

 فتَركنَ كلَّ حديقةٍ كالدّراهم

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌷در چند مورد بعد از (کلّ) ضمير

 

 جمع آمده است با نسبت دادن حكم

 

 به مفرد ،مانند:

من كلّ كوماءَ كثيراتِ الوَبَر

🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓

وماكُلُّ ذي لُبٍّ بَمُؤتِيك نُصحَهُ

و ما كلُّ مؤتٍ نُصخَه بلبيبٍ

چنین نیست که هر صاحب اندیشه ای سخن خالص از غش و نصیحت خود به تو لگوید هرآورنده سخن خالص از غش و نصیحت عاقل نیست.

احتمال دارد کلمه (مؤتيك ) نون آن در حالت اضافه حذف شده باشد .

🌷🌷🌷🌷🌷🌷

أخوتي لاتبعَدُوا أبدا

 وبلى واللهِ قد بعِدُوا

 

كلّ ما حيٍّ و إنْ أمِرُوا

 

 واردوا الحوضِ الذي وَرَدوا

 

هر قبيله و يا هر انسان زنده اي زاد و ولد داشته باشند و زياد شوند پس مسیرشان به سوی آن چیزی است که برادران من دچار آن شدند و کسی از مرگ رهایی ندارد.

ضمیر راجع به كلّ در (أمرُوا) جمع مي باشد اگر حیّ به معني قبيله باشد پس ضمیر به صورت جمع واجب است اما اگر حیّ را به معني زنده و متضاد ميّت فرض كنيم ضمير جمع با اراده حكم بر هر فرد عنوان مي شود.

 🍎🍎🍎🍎🍎🍓🍓🍓🍓🍓🍓

 

🌳🌲در آيات زير ضمير به اعتبار معني به صورت جمع آمده است وصدور حكم به مجموع اراده شده است.

( كلّ حزبٍ بما لَدَيهم فَرِحُونَ )

 

( وَهَمّتْ كلُّ أمةٍ بِرَسُولِهَم لِيَأخُذُوهُ )

وهمه ملت ها خواستند در حق پیامبر خود توطئه كنند تا او را بگیرند.

(و على كلّ ضامرٍ يأتينَ)

سوار بر شتران باريك اندام بيايند

 

در عبارتهاي فوق كلمات أمّة ، حزب اسم جمع هستند و كلمه ضامر اسم جمع يا صفت براي جمع محذوف محسوب مي شود .

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳حکم (کلّ) در صورتي كه به اسم معرفه اضافه شود

🌹دو وجه جايز است.

١_رعايت نمودن لفظ كلّ يعني مفرد مذكر

٢_رعايت نمودن معني(ضمير به اعتبارمعني متفاوت خواهد بود)

كلّهم قائمٌ ، أو قائمون

إن كلُّ مَن في السموات و الارض إلاّ ءاتِي الرحمنِ عبداً لقد أحصاهم و عَدّهم عَداً

 

🌲به حهت مراعات لفظ (كلّ) ضمير مستتر در آتي مفرد مي باشد

🌲🌲

به اعتبار معني ضمير در احصاهم و عدّهم به صورت جمع آمده زيرا كلّ از مضاف اليه خود (من) معناي جمع كسب كرده است.

🌲🌲🌲در صورتي كه (كلّ) مبتدا واقع شود تنها لفظ آن مراعات مي گردد.

و كلّهم آتيه يوم القيامةِ فرداً

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳حكم (كلّ) در صورتي كه از اضافه قطع گردد.

🌿دو وجه جایز است.

🍓مراعات لفظ:

کلٌّ يعملُ على شاكلتهِ

🍓🍓مراعات معني

و كلٌّ كانوا ظالمينَ

🌹🌹انديشه درست و سخن حق آن است اگر مضاف الیه که در تقدیر است مفرد نکره باشد پس لازم است ضمیر به صورت مفرد عنوان شود .

و اگر مضاف الیه محذوف که در تقدیر است جمع معرفه باشد لازم است ضمیر به اعتبار معنی (کلّ) به صورت جمع آورده شود.در صورت حذف ضمیر مطابق با مضاف الیه محذوف آورده می شود تا بینگر این معنی باشد که محذوف مفرد یا جمع بوده است.

 🍁🍁🍁🌳🌳🌳🍁🍁🍁

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳🌳🌳اقسام تنوين🌳🌳🌳

چهار قسم مشهور از انواع تنوین عبارت است از :

 

1-تنوین تمكُّن

 

2- تنوین تنكیر

 

3-تنوین تعویض یا عوض

 

4-تنوین مقابله

 

تنوین مقابله:تنوینی است كه در جمع مونث سا لم می آید.توضیح مطلب این كه در جمع مذكر سالم مانند «مسافرون» نون جای تنوین آمده است و چون جمع مونَّث سالم فاقد این نون است ،تنوین در این جمع جای همان «نون» در جمع مذكر سالم است.

 

تنوین تعویض:این تنوین در جایی می آید كه حرفی از یك كلمه و یا بخشی از یك كلمه و یا جمله حذف میشود. در این موارد به جای محذوف تنوین می آورند مانند:قاضٍ(قاضی)حینذٍ-یومئذٍ(حین اِذْ جاء الصدیق و یوم اِذ رأیتهُ...)

 

تنوین تنكیر: به دسته ای از كلمات كه علامت آخر آنها تغییر نمی كند ،مبنی گفته می شود . این نوع از كلمات گاهی به علت خاصی تنوین می پذیرند،مانند كلماتی كه به «ویه»ختم می شوند،مانند سیبویه كه مبنی بر كسر است.اگر چند نفر سیبویه نام داشته باشند و بخواهیم فرد معینی از آنها را خطاب كنیم،سیبویه را غیر منوّن در می آوریم. و لی اگر شخص خاصی مورد نظر نباشد و نخواهیم میان چند نفری كه دارای این اسم هستند،تمییزی قائل شویم،سیبویه را با تنوین می آوریم.سپس تنوین در این كلمات علامت نكره بودن است و در صورتی كه دبدون تنوین به كاررود،معرفه است.

 

تنوین تمكُّن:اعراب اسامی در زبان عربی به چهار قسم است:

 

1-اسم هایی كه حركت حرف آخرشان با اختلاف عوامل تغییر می كند و تنوین هم میگیرند كه اصطلاحا" معرب منصرف نا میده می شوند.

 

2-اسم های معربی كه تنوین نمی پذیرند كه به آنها اصطلاحا" معرب غیر منصرف می گویند.

 

3- پاره ای از اسامی مبنی كه شرح آن در تنوین تفكیر آمد.

 

4-اسم هایی كه همیشه یك حالت دارند و تنوین هم نمی پذیرند كه به آنها مبنی گفته میشود. مانند:هؤلاء،حیثُ،كَمْ و...

 

می دانیم كه اصل در أسماء این است كه یك اسم اعرابهای متفاوت و تنوین را بپذیرد(هم چنان كه اصل در حروف و به طور غالب در افعال این است كه مبنی باشند و تنوین هم نپذیرند).هر اندازه كه یك اسم از مشابهت با فعل و حرف(از حیث مبنی بودن و نپذیرفتن تنوین)دور شود اصالت بیشتری در اسم بودن خواهد داشت .این اصالت از راه تنوین بیان میشود. تنوین در كلماتی چون:علیٌّ،محمّدٌ،قلمٌ...نشانه این است كه این كلمات در اسم بودن از بقیه قوی ترند،و آن نوعی كه تنوین و اعراب نمی پذیرد،از مرتیه اسم بودن فاصله بسیار دارد.

 

با این توجه تنوین تمكین تنوینی است كه به آخر اسماءمعرب منصرف ملحق میشود تا گویای این مطلب باشد كه این كلمه در اسم بودن از دیگر انواع اسم قوی تر است. تنوین اسامی عَلَم برای این است كه نشان دهد این كله،اسمِ معربِ منصرف است .

 

3-با توجه به مطا لبی كه گفته شد،جواب این سئوال سوم نیز روشن میشود:تنوین انواعی دارد كه یكی ازآنها برای تنكیر است. به عبارت دیگر تنوین از علائم اسم بودن كلمه است و به خودی خود نشانگر نكره بودن اسم نیست .

 

4-معلوم شد كه تنوین تنها برای نكره بودن اسم نیست.از این رو هر كجا تنوینی بر سر اسمی ملاحظه شد نباید در ترجمه یاء نكره به آن بیفزاییم.مثلا"آنجا كه در كتابهای درسی به جمله «هذا كتابٌ»بر میخوریم،باید متوجه باشیم كه ممكن است «كتاب»در اینجا به اشاره به جنس مشار ا لیه داشته باشد.

 

یعنی منظور از جمله «هذا كتابٌ»این است كه مُشارا لیه قلم و دفتر و كیف و... نیست.

 

در این صورت در ترجمه می گوییم« این كتاب است »هر چند ممكن است بر كتاب نكره ای دلالت كند كه در این صورت ترجمه آن میشود،«این كتابی است».

 

خلاصه:

 

1-الف و لام همیشه برای تعریف نیست.

 

2-پاره ای از كلمات از ابتدای وضعْ با الف و لام همراه هستند.

 

3-الف و لامی كه بر سر بعضی از اعلام منقول درمی آید،اشاره به اصل و مبدأیی دارد كه این اعلام از آن گرفته شده اند این اصل میتواند صفت باشد یا مصدر.

 

4-تمامی اسم های عَلَم قابل گرفتن الف و لام زائده هستند. امّا جواز بكار گیری آن بسته به استعمال چنین عَلَمی در نزد عرب زبانان دارد.

 

5-عَلَم مرتجل و علم منقولی كه اصلِ آن فعل باشد،قابل گرفتن این الف و لام نیستند.

 

6-میزان برای تشخیص اسم های نكره ،تنوین نیست.تنوین فقط نشانگر اسم بودن یك كلمه است . پس از شناخت معارف،اگر اسمی خارج از چار چوب كلمات معرفه بود ، نكره است.

 

7-این كه چرا پاره ای از اسامی تنوین نمیگیرند(اسامی غیر منصرف)و پاره ای دیگر تنوین می گیرند(منصرف)،به علت استعمال آن در نزد عرب زبانان فصیح است. در این موارد نباید به دنبال علتهای منطقی و فلسفی تكلُّف آمیز گشت.

 

8-در ترجمه كلمات منوّن باید دقت كرد كه اگر كلمه ای به وسیله ی اسم اشاره و... مشخص شده باشد. معمولا" نیازی به آوردن یاءنكره نیست ،مانند:ذلك مُعلمٌ.

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌲اگر لفظ (کلّ) بعد از نفي بيايد حکم به صورت سالبه جزئيه است و بيانگر ثبوت حکم برای بعضی از افراد است،مانند:

١_ما جاء كلّ القوم🌳

٢_لم آخذْ كلّ الدراهمِ🌳

٣_كلَّ الدراهم لم آخذ🌳

در عبارت سوم لفظ کلّ مفعوا به مقدم است كه لفظا مقدم شده اما در تقدير مؤخر است زيرا رتبه مفعول مؤخر از فعل است.🌷

 

ما کلُّ ما يتمنى المرء يُدركهُ

 

 تأتي الرياحُ بما لاتشتهي السّفن

🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀

ماكلّ رأي الفتى يدعو إلى رشد

 

 اذا بَدَا لك رأيٌ مشكلٌ فقفِ

🌳🌳🌳🌳🌳🌳

🌲اگر لفظ کلّ قبل از ادات نفي بيايد بيانگر نفی حکم از تمام افراد است.

🌲🌲🌲كلُّ ذلك لم يكنْ

 

🌷قد أصبحتْ أُمُّ الخيار تدعّى

 

 عليّ ذنباً كلّه لم أصنع

🎄🎄🎄🎄🎄🎄🎄🎄🎄🎄🎄🎄

صبحگاه ام خیار گناهانی را به من نسبت می دهد که هیچ یک از آنها از من سرنزده است.🍁

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳احکام (کلّ) در كلَّما🌳

🌲كلّ در كلّما بنابر ظرفيت منصوب است.

🌲🌲بعد از كلّما دو جمله مي آيد كه جمله اول سبب وقوع جمله دوم است و در جمله اول ضميري،وجود دارد كه كه به (ما) باز ميگردد.

🌲🌲🌲عامل نصب در (کل) فعلی است که در جمله دوم آمده است.

🌲🌲🌲🌲ما در کلّما حرف مصدريه زماني مي باشد وجمله بعد از آن صله آن مي باشد و محلي از اعراب ندارد.

كُلَّما رُزِقُوامنها من ثمرةٍ رزقا قالوا

 🌳🌳🌳🌳🌳🌳

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳مبتدا و خبر🌳

🎄در سه مورد لازم است اسم مقدم مبتدا و اسم مؤخر خبر واقع شود:

1- هر دو اسم معرفه باشند:

الف)خواه از نظر رتبه مساوی باشند، مانند:

اللهّ رَبُّنا : در اين مثال «الله » معرفه اسم علم و «ربّ» به ضمير اضافه شده و اسم مضاف به ضمير از نظر رتبه مساوی با اسم علم است .

ب)خواه از نظر رتبه مساوی نباشند،مانند:

زيدٌ الفاضلُ

الفاضلُ زيدٌ

«زيدٌ» معرفه اسم علم اعرف از اسم مشتق معرفه به «ال» الفاضل است.

(ناگفته نماند که اسم علم و اسم مشتق معرفه به «ال» از نظررتبه مساوی هستند .)

دو رأی ديگر وجود دارد:

الف)جايز است هر کدام را مبتدا و خبر محسوب نمود، خواه در رتبه مساوی و خواه مختلف باشند.

ب)اسم مشتق خبر هرچند مقدم شود و اسم جامد مبتدا گرچه مؤخر گردد.

مانند: القائمُ زيدٌ

ملاک و معيارمبتدا بودن اسم ، دو چيز می تواند باشد :

الف)أعرف بودن اسم ، گرچه مؤخر گردد، همانند :

« الفاضلُ زيدٌ »

ب)معلوم بودن آن در نزد مخاطب گرچه غير اعرف باشد، همانند:

مَنِ القائمُ ؟در جواب می گوييم زيدٌ القائمُ

 القائمُ : مبتدا زيرا نزد مخاطب معلوم است ، اگرچه مؤخر است.

2- هرد اسم نکره وصلاحيت مبتدا بودن را داشته باشند،مانند

أَفضَلُ مِنکَ أَفضَلُ مِنِّی

أَفضَلُ :نکره مسوّغه است که به واسطه عمل نمودن در مجرور تخصيص يافته است.

3- دو اسم از نظر معرفه و نکره يکسان نباشند:

الف)اولی معرفه دومی نکره باشد اسم اول مبتدا و اسم دوم خبر است، مانند:

زيدٌ قائمٌ

ب)اولی نکره و مجوز و مسوّغ ابتدائيت نداشته باشد و دومی معرفه ، اولی خبر و دومی مبتداست:

خزٌّ ثَوبُکَ

ذَهَبٌ خاتمُکَ

ج)اولی نکره ولی مجوز ابتدائيت داشته باشد رأی جمهور اين است که اولی خبر و دومی «اسم معرفه» مبتداست اما جناب سيبويه اسم نکره را مبتدا و اسم دوم را خبر دانسته اند،مانند:

کَمْ مالُکَ؟

خيرٌ منکَ زيدٌ

حَسبُنا اللهُ

 

🌳سیبویه (کم) را مبتدادانسته و مجوز و مسوّغ مبتدا بودن را دارد زيرا صدارت طلب است و (مالكَ) خبر اما از دیدگاه جمهور (کم) خبر مقدم و (مالُك) مبتداي مؤخر است.

 

🌳كلمه (حسب) با اضافه به ضمير معرفه نمي شود زيرا متوغّل در ابهام است از،نظر سيبويه مبتدا اما از نظر جمهور خبر مقدم است.

🌳خيرٌ از نظر سيبويه مبتدا و از نظر جمهور خبر مقدم است و زيدٌ أعرف از متقدم خيرٌ است اگر چه وصف عامل است.

🌹🌹دلیل سیبویه

۱_,رعايت اصل ، اصل در كلام اين است كه نخست مبتدا آنگاه خبر قرار گیرد.

۲_اگر اسم اول دارای مجوز ابتدائيت داشته باشد مانند دو اسم معرفه هستند كه اعرف و اخص از آن دو مؤخر گردد، مانند:

 

الفاضلُ انتَ

🌳هردو قول صيحيح است.

🌳مؤيّد نظر سيبويه ( ابتدا به نكره):

( فإنّ حَسبَك الله)

(حسبَ) اسم إنّ در اصل مبتدا بوده به واسطه اضافه به كاف داراي مجوزشده است.

إنّ أوّلَ بيتٍ وُضِعَ للنّاس الذب ببكّةَ مباركاً

كلمه (اوّل) اسم انّ و نكره است كه در اصل مبتدا بوده و بخاطر اضافه به بيت افاده تخصيص كرده است .

إِنّ قريباً منك زيدٌ

🌲بحسبك زيدٌ

حسبك مبتداو نكره مسوّغه مي بلشد.

دليل بر مبتدا بودن حسبك آن است كه باء زائد در كلام مثبت بر خبر وارد نمي شود.

 

🌳مؤيد نظريه جمهور(خبر قرار گرفتن نکره مسوغه)

🌲می توان به سخن عرب زبانان استدلال نمود که می گویند:

ماجاءت حاجتُك؟

كلمه حاجتُك به رفع عنوان شده است كه در اص(ماحاجتُك ؟) بوده است آنگاه فعل (حاجت) به معنی صارت بر آن وارد شده و كلمه

 ( حاجة) اسم (جاءت) و (ما ) خبر مقدم محسوب مي شود كه به دليل صدارت بر عامل مقدم شده است.

🌳بعضي (حاجتك) را به نصب عنوان نموده اند و اصل مثال را اين چنین ( ما هی حاجتک ؟) فرض نموده است به این بیان که (ما) مبتدا اول (هی) مبتدا دوم و حاجتک را خبر محسوب نموده است آنگاه فعل ناسخ جاءت بر ضمیر (هی)وارد شده سپس ضمیر در فعل ناسخ مستتر گردیده است تا ضمير اسم فعل ناقصه و حاجتك خبر جاءت محسوب شده است.

ماجاءت حاجَتَك

🌳

 🌳گاهی جهت رعایت نمودن معنی لازم است اسم اول را خبر و اسم دوم را مبتدا محسوب کنیم،مانند:

🌲أبوحنيفةَ أبويوسفَ

🌲🌲بنونا بنو أبنائنا و أبناتُنا

 بنوهنّ أبناء الرجال الأباعدِ

فرزندان پسران ما همچون فرزندان ما هستند و دختران ما فرزندان مردانی هستند که از نظر نسب از ما دورند.

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳بیان معیار امتیاز اسم از خبر

🌲اگر دو اسم معرفه باشند و شنونده نسبت به یکی از آندو علم داشته و دیگری در نزدش مجهول باشد آنچه نزدش معلوم است مبتدا و آنچه که محهول است خبر محسوب نمود.

كانَ زيدٌ أخا عمروٍ

براي كسي كه زيد را مي شناسد اما نمي داند برادر عمرو است.

 

كانَ أخو عمرو زيداً

براي كسي كه ميداند عمر برادر دارد ولي نامش را نمي داند.

🌲🌷گر کسی به هردو علم داشته باشداماانتساب یکی به دیگری را نداند در این صورت اعرف اسم و غیر اعرف خبر قرار می گیرد

کانَ زيدٌ القائمَ

براي كسي كه اسم زيد را شنيده و مي داند كسي ايستاده است.

🌲🌲در صورتی که در معرفه بودن اسم و خبر نزد شنونده و متکلم مساوی باشند جایز است که هر کدام از آن دو را اسم یا خبر محسوب کرد

كان زيدٌ اخا عمرو

كان اخو عمروٍ زيداً

🌲🌲اگر اسمی به هاء تنبیه متصل باشد در این صورت غیر اعرف اسن و اعرف خبر محسوب می شود

كانَ هذا أخاك

كانَ هذا زيداً

🌳ناگفته نماند که در باب مبتدا و خبر بهتر است ضمیر مبتدا و اسم اشاره خبر و هاء تنیبه را از اسم اشاره برداشته و بر ضمیر وارد ساخت.

ها انا ذا

درصورت وارد کردن فعل ناقصه بر جمله فوق هاء بر خبر وارد می شود.

كُنتُ هذا

زيرا امكان اتصال هاء تنبيه بر ضمير متصل ممكن نيست.

🌳حكم (أنْ ، أنَّ) :

١_در تاويل مصدر معرفه و در حكم ضمير محسوب مي شوند

٢_ ضمير همواره اسم افعال ناقصه و كلمه ديگر خبر آن است.

 

(و اذا تُتلَى آياتُنا بيِّناتٍ ما كان حُجَّتَهم اِلاّ أنْ قالُوا.....)

لفظ (حجّتَهم) منصوب و خبر كان

و اسم آن (أن قالُوا) محسوب مي شود كه در تأويل ، معرفه(قولُهم) است.

🌲حالت دوم

الف_ اگر هردو نکره مسوّغه باشند مي توان هويك از آن دو را لسم و ديگری را خبر عنوان نمود

کان خیرٌ من زيدٍ شرّاً من عمرو

كان شرٌّ من عمرو خيراً من زيدٍ

ب_اگر یکی دارای مسوّغ و ديگری بدون مسوغ باشد آنچه دارای مسوّغ است اسم قرار می گیرد

كان خيرٌ من زيدٍ إمرأةً

🌲حالت سوم

اگر یکی معرفه و دیگری نکره باشد

معرفه اسم و نکره خبر محسوب می شود

🎄🎄 کان زیدٌ قائماً

🍁گاهی به خاطر ضرورت شعری نکره را اسم و معرفه را خبر آورده اند.

کأنّ خبيئةً من رأسٍ

يكون مزاجَها عسلٌ و ماءٌ

گویا شرابی که از بیت رأس (شهری در اردن)تهیه شود وبا عسل و آب ممزوج گردد.

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳ملاک امتیاز فاعل از مفعول

 🌲۱_اگر یکی اسم تام و دیگری اسم ناقص(مثل من و ما موصول یا موصوف که نیاز به صله دارند) باشد در این حالت به جای اسم تام اگر مرفوع باشد ضمیر متکلم مرفوع واگر منصوب باشد ضمیر متکلم منصوب قرار می دهیم واسم ناقص را برداشته و بجای آن اسم دیگری قرار می دهیم که این اسم باید از نظر عاقل یا غیر عاقل بودن به معنای آن اسم ناقص باشد .

 

(أعجَبَ زيدٌ ماكَرِهَ سعيدٌ)

بنابراين عبارت فوق الذكر صحيح نيست زيرا اگر ضمیر متصل مرفوعی (تُ) و به جاي اسم موصو (ما) اسم غير عاقل مثل (الثوب) قرار دهيم معني عبارت صحيح نيست مثلاً بگوییم

أعجبْتُ الثوبَ

البته اگر لفظ (ما) را عاقل فرض کنیم و زید را فاعل در این صورت صحیح خواهد بود

أعجبتُ النّساءَ

🌲🌲🌲🌲

أعجَبَ زيداً ما كَرِهَ سعيدٌ

اين عبارت كه سعيد را مفعول و اسم موصول را فاعل فرض كنيم صحيح است.

أعجَبَنِي الثوبُ

 🌲اگر اسم ناقص( الّذي يا مَن) باشد در اين صورت رفع اسم تام(زيد) و نصب آن نيز جايز است.

 

🌳أمكَنَ المسافرَ السّفرُ

سفر براى مسافر ميسر،شد.

اگر در مکان مسافر ضمیر متکلم منصوب قرار دهیم معنای کلام صحیح و بدون اشکال است.

أمكَنَنِي السفرُ

اگر ضمیر متکلم مرفوع قرار دهیم معنی عبارت صحیح نیست.

أمكنتُ السفرَ (صحيح نيست)

 

🌳ما دعا زيداً إلى الخروجِ؟

ما:مبتدا محلا مرفوع

دعا:فعل ، هو مستتر فاعل

زيدا:مفعول به و منصوب

جمله دعا زيدا... خبر محلا مرفوع

 

با قرار دادن ضمير منصوب به جاى زيد

مادعاني إلى الخروج

 

🌲ما كَرِهَ زيدٌ من الخروجِ؟

ما:مفعولٌ به مقدم محلا منصوب

به تقدير (أيَّ شيءٍ كَرهَ زيدٌ)

 

با قرار دادن ضمير رفع در جمله به جاى زيد

 

ما كَرِهتُ منهُ

🌳🌳در عبارت

 ( زِيْدَفي رزقِ عمروٍ عشرون ديناراً)

 

فقط رفع در (عشرون)جايز است

 

زيرا زيد در اين عبارت محهول است و يك مفعولي و (العشرون) نايب فاعل آن است. و نصب آن جايز نيست زيرا زماني كه مفعول به و ظرف و جار و مجرور در جمله باشد بهتر است مفعول به نايب فاعل قرار گیرد.

🌲در عبارت

(عمرو زَيدَ في رزقهِ عشرون)

دو وجه رفع و نصب در عشرون جايز است اگر لفظ عمرو مقدم گردد می توان نایب فاعل را ضمیر مستتر (هو ) و عشرین را مفعول به دوم محسوب کرد.

 

🌳در عبارتهاي

 

العمران زِيدَ في رزقهما عشرون ديناراً

العمرون زِيد في رزقهم عشرون ديناراً

عشرون نايب فاعل اسم ظاهر است پس لازم است فعل به صورت مفرد عنوان شود. و ذکر جار و مجرور در چنین حالتی ضروری است زیرا جمله

زید فی رزقهما عشرون خبر است و در جار و مجرور ضمیری وجود دارد که به عمرو باز می گردد.

 

🌲در عبارتهای

العمران زيدا في رزقهما عشرين ديناراً

العمرون زيدوا في رزقهم عشرين دينارا

لفظ (عشرين) به نصب عنوان شده و خود فعل داراي ضميري است كه نايب فاعل محسوب مي شود

در اين صورت مطابقت فعل با اسم قبل از خود لازم و حذف جار و مجرور جايز است.

🎄🎄🎄❤️❤️❤️🌲🌲🌲🌷🌷🌷

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

🌳معيار تشخيص عطف بيان از بدل

🌲عطف بيان نه ضمير بوده و نه تابع براى ضمير واقع مى شود زيرا عطف بيان در ميان اسم هاى جامد مانند صفت در مشتقات است. زيرا ضمير نه صفت براى چیزی قرار می گیرد و برای ضمیر چیزی بعنوان صفت قرار نمی گیرد. اما ضمیر بدل واقع می شود و برای ضمیر بدل ذکر می گردد.

🍁صفت آوردن برای ضمیر از نظر کسائى در سه مورد جايز است

١_ مدح

و الهُكم الهٌ واحدٌ لا الهَ الاّ هو الرّحمنُ الرّحيمُ

در مورد (الرّحمن و الرحيم) چهار وجه وجود دارد:

الف_ بدل اسم ظاهر از ضمیر

ب_خبر برای مبتدا محذوف

ج_خبر سوم برای الهکم که خبر اول آن واحدٌ وخبر دوم لا الهَ الاّهو

د_صفت براى هوا

٢_ذم و نكوهش

مَرَرْتُ بهِ الخبيثِ

٣_ترحم

قد أصبَحَتْ بقرقرى كوانِسا

 فلا تَلُمْهُ أن يَنامَ البائسا

 

در اين عبارت البائس صفت براي ضمير مفعولي در تلمه واقع شده است.

آن آهواني كه در آشيانه خود در سرزمين قرقري شب را به صبح سپری کردند بنابراین آن صیاد را بخاطر خوابش سرزنش نکن.

🌳زمخشری در آیه:

(جَعَلَ الله الكعبةَ البيتَ الحرامَ )

البيت الحرام را عطف بيان براي الكعبة و براى مدح عنوان نموده است همچنانکه صفت گاهی بعنوان مدح بکار می رود.

 

🌲به اتفاق همه نحویان بدل تابع برای ضمیر واقع می شود.

 

وَنَرِثُهُ مايقولُ و يأتَينا فَرداً

در كلمه (ما) دو وجه جايز است

١_بدل اشتمال از ضمير

٢_مفعول به براى نرث و ضمير متصل به فعل منصوب به اسقاط خافض به تقدير:

 

نَرثَ منه مايقولُ

 

🌲و ما أنسيناهُ إلاّ الشّيطانُ أن أذكُرَهُ

من آنجا ماهي را فراموش كردم و شيطان از يادم برد.

 

(أن أذكرهُ) درمحل نصب بدل اشتمال از ضمير (هُ در أنسيناهُُ)

يعني (أنساني ذكرهُ)

🍁بدل ضمير از اسم ظاهر

رأيتُ زيداً إيّاهُ

🍁بدل ضمير از ضمير

 

رأيتهُ إيّاهُ

ابن مالك در مورد بدل آوردن ضمير براى اسم ظاهر مخالف است اما در مورد بدل ضمير از ضمير رأي صحيح همان انديشه نحويان كوفه است كه ضمير دوم تأكيد براي ضمير اول است،مانند:

رأيتُك إياك

 

قُمتَ أنتَ

 

🌲🌲عطف بيان با متبوع خودمانند صفت در معرفه و نكره موافقت مي كند اما اين امر در مورد بدل جريان ندارد

إنّك لَتَهدي الى صراطٍ مُستقيمٍ صراطِ اللهِ...

صراطَ اللهِ :بدل(معرفه)

صراطٍ:مبدلٌ منه (نكره)

🌲🌲🌲عطف بيان برخلاف جمله قرار نمی گیرد پیوسته مفرد است.

 

(ما يُقالُ لك الاّ ما قَدْ قِيلَ للرُّسُلِ من قبلَكَ إنّ رَبَّكَ لَذُو مغفرةً و ذو عقابٍ عليمٍ)

جمله(إنّ ربّك لَذو مغفرةٍ....) بدل از

(ما قد قيلَ للّرسُلِ من قبلك )در واقع بدل از ما و صله آن مي باشد.

 

 

لاهيةً قلوبُهُم و أَسَرُوا النَّجوى الذين ظلمُوا هَلْ هذا بشرٌ مثلُكُم.....

 

جمله(هل هذا بشرٌ مثلكم) بدل از اسم مفرد (النّجوى) مى باشد.

 

🍁لقد أذْهَلَتْنِي أُمُّ عمروٍ بكلمةٍ

 أتَصبِرُ يوم البينَ أم لَستَ صبراً؟

مصراع دوم بدل از (كلمةً) و محلا مجرور است.

🌲🌲🌲🌲عطف بيان مانند بدل تابع براي جمله قرار نمي گیرد.

و جاء مِن أقصا المدينةِ رجلٌ يَسعى فال ياقومَ اتَّبعوا المرسلينَ اتّبعُوا مَنْ لا يَسئلُكم أجراً و هم مهتدونَ

جمله(اتّبعوا من لا...) بدل

جمله ( اتّبعوا المرسلين)مبدل منه

 

🍁أقولُ لهُ :إرحَلْ لاتُقِيمَنَّ عندنا

 و الا فكُنْ في الحهر و السّرِّ مسلما

به او می گویم کوچ کن و پیش ما اقامت نکن و اگر کوچ نمی کنی در نهان و آشکارا یک رنگ و بی حیله باش.

 

أمَدَّكم بما تعملُونَ أمَدّكم بأنعامٍ و بَنِينَ

 

🌲🌲🌲🌲🌲عطف بيان فعل و تابع فعل قرار نمي گیرد.

 

و مَنْ يَفعلْ ذلك يلقَ أثاماً يُضاعَفْ لهُ العذابَ يوم القيامةَ

(يُضاعفْ) بدل

((يَلقَ)) مبدل منهُ

 

🌲🌲🌲🌲🌲🌲عطف بيان مانند بدل بلفظ متبوع خود آورده

 نمى شود، به شرطى كه لفظ دوم

 

 داراى بيان و دلالت بيشترى باشد.

 

🌿(این رأی ابن طراوه است که میگوید عطف بیان به لفظ متبوع خود آورده نمی شود و خالی از اشکال نیست.)🌿

 

وتَرَى كلَّ أُمّةٍ جاثيةً كلَّ أمّةٍ تُدعَى الى كتبها

 

🌳🌷نكته:بدل و عطف بيان هردو مبيّن متبوع خود هستند اما بدل گرچه یک لفظ است در نیت تکرار عامل است در واقع بدل به منزله جمله است اما عطف بیان تبیین به مفرد محض است.(مفرد به مفرد)

 

مَرَرتُ بزيدٍ أخيكَ

أخيك بدل از زيدٍ و مجرور به حذف عامل در اصل(بأخيك)

 

🌳🌷نكته دوم: زمانى كه لفظى تكرار شود وبه لفظ دوم چیزی برای بیان فایده بیشتر اضافه گردد دو وجه (عطف بیان و بدل) صحیح خواهد بود.

یازیدُ زيدَ اليَعملاتِ الذُّبلُ

 تطاول الليلُ هُدِيتُ الذُّبَّلِ

زيد دوم ميتواند بدل يا عطف بيان محسوب شود.

 

🌳🌷نكته سوم:اگر لفظ دوم تکرار شود بدون اینکه به اسم دیگری اضافه شده باشد می توان آن را عطف بیان محسوب کرد.

یازیدُ زيدٌ

يانصرُ نصرٌ نصراً

نصرُ دوم به پیروی از نصر اول مرفوع شده است.

نصر سوم به پیروی از اینکه نصر اول محلا منصوب است منصوب شده است.

🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲عطف بیان مانند بدل در نیت و فرض در م

حل

 

ابراهیم باقری, [14.01.16 11:12]

[Forwarded from ابراهیم باقری]

متبوع و لفظ اول نیست.

یا زیدُ الحارثُ

الحارثُ ميتواند عطف بيان واقع شود اما بدل نمي تواند باشد.

يا زيدُ كرزٌ

اگر لفظ کرزٌ مرفوع يا منصوب باشد عطف بيان است وبدل محسوب كردن آن صحيح نيست. زيرا منادا علم مبني بر ضم است.رفع و نصب منادا مضموم صحيح نيست.

🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲عطف بيان مانند بدل جزء جمله ديگری نیست.

هندٌ قامَ عمروٌ أخوها

أخوها عطف بيان است وتمام مثال یک جمله است و (ها) به مبتدا هندٌ باز میگردد.

وعلت صحیح نبودن جمله در صورت بدلیت :

هندٌ قام عمروٌ، هندٌ قام أخوها

جمله اول داراي ضميري كه به مبتدا باز می گردد نیست بنابراین صحیح نخواهد بود.