فعل لازم و متعدی و افعال دو مفعولی در زبان عربی
مفعولٌ به درجملاتی بکار می رود که فعل جمله متعدی باشد بنابراين را تشخيص مفعولٌ به راه تشخيص فعل متعدی نيز می باشد.
در بيشتر اوقات مفعولٌ به همراه نشانه مفعولی (را) بکار می رود. فعل های مانند : ضَرَبَ (زد) ، أَکَلَ (خورد) ، نَصَرَ(ياری کرد) ، قَالَ (گفت) شَرِبَ (نوشيد) ، کَتَبَ (نوشت) .... از اين قبيل هستند.
شَرِبَ حميدٌ الماءَ : حميد آب را نوشيد. ( چه چيزی را نوشيد)
نَصَرَ حميدٌ محمداً : حميد محمد را ياری کرد. ( چه کسی را ياری کرد)
مفعولٌ به درزبان عربي،گاهي درترجمه ي فارسي همراه حروف متمم(به، با، از)
مي آيد.مثال:
1)به: بَلَغَ سعيدٌ المنزلَ : سعيد به منزل رسيد. نَالَ عليٌّ هَدَفَـهُ : علی به هدفـش رسيد.
2)با : (درباب مفاعله)كََاتَبَ حميدٌ مُحمداً : حميد با محمد مکاتبه کرد
صَارَعَ ابليسُ النّاسِكَ : شيطان با مرد پرهيزگار کشتی گرفت.
3) از : سَأَلَ هارونُ الخَدَمَ : هارون از خدمتکاران پرسيد.
سَنَستَقـبِلُهُ بِحفاوةٍ : با گرمی از او استقبال خواهيم کرد.
فعل هاي مانند ( وَقَی و جَـنَّبَ ) دومفعولی است مفعول اول همراه (را) و مفعول دوم همراه حرف متمم (از) مشخص میشود.
وقَاهُ اللهُ عذابَ النّارِ :
خداوند او را از عذاب آتش حفظ کند.
جّـنِّبْنا مَعصِيَّـتَكَ : ما را از گناه نسبت به خودت دور گردان.
فعلهای وجود دارند که متعدی به دو مفعول هستند که يکی از آنها همراه نشانه مفعولی ( را ) و ديگری همراه حرف متمم(به) می آيد:
دقت کنيد: درزبان فارسی به اين گونه فعل ها «گذرا به مفعول و متمم »می گويند. مانند:
علی کتاب را به دوستش بخشيد.
عَلَّمَ : ياد داد أَذاقَ : چشاند أَلبَسَ
، كَسَى : پوشاند
وَعَدَ: وعده داد أَعطی ،آتَى
: عطا کرد وَهَبَ ، مَنَحَ
: بخشيد
أَلْهَمَ : الْهام کرد أهدَی : هديه کرد رَزَقَ: روزی داد
بَلَّغَ: ابلاغ نمود
1)عَلَّمَ عليٌّ حَسَنَاً الدرسَ : علی درس را به حسن ياد داد.
2) مَنَحَـهُ المُديرُ جائـزةً: مدير به او جايزهای داد.
3) أَلْهِمْنِي التَّقوى: تقوی را به من الهام کن.
4) أَذاقَ عليٌّ العدوَّ الْهزيمةَ : علی به دشمن شکست را چشاند.
5)أَعْطَی المديرُ التلميذَ جائزةً : مدير به دانشآموز جايزهی را داد.
6) کَسَوتُ الفقيرَ ثَوباً : به فقير لباسی را پوشاندم.
7) أَهدَيتُ صَديقـی کتاباً : به دوستم کتابی را هديه کردم.
8) يَهَبُ اللهُ الناسَ النعمةَ : خداوند به مردم نعمت را می بخشد.
9) يَعِدُ کُم اللهُ مَغفرةً مِنهُ :خداوند مغفرت خويش را به شما وعده می دهد.
10)اللهُ رَزَقَنَا تَوفيقَ الطّاعةِ : خداوند توفيق اطاعت را به ما روزی داد.
11)مَن بَلَّغَهُ هذا الخبرَ : چه کسی اين خبر را به او ابلاغ می کند.
فعلهای وجود دارند که متعدی به دو مفعول هستند که يکی از
آنها همراه نشانه مفعولی ( را ) و برای
تشخيص ديگری می توان از کلمه (چگونه)
استفاده کرد. فعلهای مانند : حَسِبَ : گمان کرد جَعَلَ : گرداند وَجَدَ
: يافت ، رأی : ديد
ظَنَّ ( گمان کرد) ،...... از اين قبيل هستند.
1)جَعَلَ اللهُ الأرضَ واسعةً: خداوند زمين را وسيع گرداند.
2) رَأيتُهُ عالِماً : او را عالم يافتم.
3)وَجَدَ التاجِرُ البحرَ هائجَاً : تاجر دريا را طوفانی يافت.
به نکات زير توجه کنيد:
1)فعل بابهای تَفاعُل و إنفعال لازم هستند.
2)فعل بابهای افعال و تفعيل و مفاعله غالباً متعدی هستند.
3)افعال ناقصه ( کانَ ، صَارَ ، ليسَ ، أَصبَحَ ، مادامَ .....) نه لازم هستند و نه متعدی
حَسُنَ (نيکو شد) کَبُرَ (بزرگ شد) ، صَغُرَ ( کوچک شد)شَجُعَ (شجاع شد)
قَصُرَ (کوتاه شد) کَثُرَ (زياد شد)...
افعالی که بر معانی زیر دلالت دارند لازم هستند:
1)هرگاه برهيأت و شکل دلالت کند ، مانند:
طَالَ «بلند شد» ، قَصُرَ « کوتاه شد»
2)بر عيب يا زينت دلالت کند، مانند:
عَوِرَ« کور شد» ، غَيِدَ «نازک بدن شد»
3)بر رنگ دلالت کند، مانند:
زَرِقَ« کبود رنگ شد»
4)بر نظافت يا پليدی دلالت کند، مانند:
طََهُرَ« پاک شد» ، قَذُرَ « پليد شد»
5)بر غريزه دلالت کند، مانند شَجُعَ « شجاع شد»
6بر خالی يا پر بودن دلالت کند ،مانند:
فَرَغَ« خالی شد» ، شَبُعَ « سير شد»
7)برعوارض طبيعی دلالت کند ،مانند:
مَرِضَ «مريض شد» ، غَضِبَ « خشمگين شد»
1) فعل ثلاثی مجرد به باب افعال يا تفعيل برده شود.
ذَهَبَ: رفت ( لازم) أَذهَبَ : برد (متعدی )
جَلَستُ : نشستم أَجلَستُ محمداً : محمد را نشاندم
فَرِحَ : شاد شد (لازم) فَرَّحَ : شاد کرد (متعدی)
فَرِحتُ : شاد شدم فَرَّحتُ زَيداً : زيد را شاد کردم2)استفاده از حروف جر:
جاءَ : آمد جاءَ بِ : آورد
حَصَلَ : حاصل شد حَصَلَ علی : به دست آورد.
خوابيد« لازم» خواباند« متعدی»
دقت کنيد: مصدر های مانند پختن ، شکستن ، بريدن، ... در زبان فارسی هم متوانند ناگذر«لازم» و هم گذارا به مفعول « متعدی» باشند.
شيشه شکست«ناگذر» علی شيشه را شکست« گذرا به مفعول»
در زبان عربی نيز فعل دو وجهی نيز وجود دارد مانند:جَاءَ
جاءَ عليٌّ« علی آمد»لازم
جَاءَکُم رَسُولٌ: پيامبری نزد شما آمد. « متعدی»